سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ستاد برگزاری نماز جمعه شهرستان عباس آباد
درباره
جستجو


تدبّر در قرآن
آیه قرآن
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
 
 
 
سیمای رهبری
 
 
 
 
چگونگى اجراى مضاربه

 

 

س: مضاربه صحیح چگونه اجرا مى‌شود؟
ج) عقد مضاربه مختص به کارگیرى سرمایه در تجارت است و در این عقد شرط است که سهم صاحب سرمایه و عامل، از سود، به صورت کسر مشاع مانند نصف و ثلث و غیره باشد بلى اگر هر ماه، عامل مبلغى را به عنوان على‌الحساب به صاحب سرمایه در ازاى سهم سود او بپردازد و در پایان مدت مضاربه نسبت به سود حاصله با یکدیگر مصالحه نمایند، اشکال ندارد و نیز اگر شرط کنند که در صورت بروز خسارت به سرمایه، عامل ضامن باشد، اشکال ندارد.

 

 

 

  

شرکت وکیل در سود مضاربه

 

س: اگر کسى مالى را به وکیلش بدهد تا با آن با شخص معینى مضاربه بنماید و وکیل با عامل، قرارداد کند که اضافه بر مبلغى که مالک توقع سود بردن دارد از او بگیرد، آیا مقدار زیاده به او تعلق دارد یا به مالک؟
ج) هر مقدار سود پول ولو با چانه‌زنىِ وکیل براى سرمایه منظور شده، اختصاص به مالکِ سرمایه دارد و وکیل در آن سهمى ندارد، ولى وکیل مى‌تواند بابت حق‌الزحمه وکالت خود چیزى از مالکِ سرمایه به عنوان مزد مطالبه نماید.

پس انداز براى فرزندان و خمس آن
 

اشخاصى که پول براى فرزندان پس‌انداز مى‌کنند و هدف آنها فرار از خمس نیست؛
س1: اگر فرزندان آنها بالغ نباشند چون پدر حق وکالت و اجازه دخل و تصرف دارد، آیا به این پول خمس تعلق مى‌گیرد یا خیر؟
س2: اگر به علت نیاز زندگى از پول پس‌انداز فرزندان استفاده شود و مجدداً جایگزین شود، آیا به پول اولیه، خمس تعلق مى‌گیرد یا خیر؟
ج 1و2) اگر واقعاً به آنها هبه کنند و مناسب شأن هبه کننده باشد، خمس ندارد ولى دخل و تصرف در آن منوط به رعایت مصلحت طفل است اما اگر هبه نشده است و صِرْف این که پس‌انداز به نام آنهاست خمس دارد.

 

خمس سکه بهار آزادى

س1: اگر کسى با سرمایه‌اى که مشمول خمس نیست یا خمس آن داده شده باشد سکه بهار آزادى بخرد و بخواهد در سال مالى‌اش یا چند سال بعد با فروش آنها کارى را شروع بکند یا از پول فروش آن در مخارج زندگى‌اش استفاده کند آیا سود حاصل از فروش (با توجه به اینکه معمولاً قیمت سکه نسبت به پول رایج کشور افزایش مى‌‌یابد) مشمول خمس مى‌شود یا نه؟
س2: اگر کسى بخواهد چند سال سکه‌ها را نگه دارد، آیا در سر هر سال مالى بر افزایش حاصل از قیمت سکه‌ها خمس واجب مى‌شود، یا اینکه بعد از فروش، بر سود حاصل، خمس واجب مى‌شود؟
س3: حال اگر کسى با پولى که خمس آن داده نشده بخواهد سکه بهار آزادى بخرد، وضعیت چطور خواهد بود؟
ج1) سکه‌ها را اگر براى‌ فروش خریده است ولو به این که بعداً صرف در احتیاجات زندگى کند، ارزش افزوده آن جزو درآمد سال فروش محسوب مى‌شود که اگر صرف در مؤونه نشود، خمس دارد.
ج2) ارزش افزوده هر سال را جداگانه حساب کردن براى‌ پرداخت خمس کار خوبى است ولى اگر سالانه محاسبه نکرد، همان بار آخر که فروخت خمس زائد بر مؤونه زائد بر آن سال را باید بپردازد و در مورد ارزش افزوده‌ى سال‌هاى قبل از فروش، در صورتى که امکان فروش باشد و به قصد ترقى قیمت هم خریدارى شده، مشمول خمس است و فقط ارزش افزوده‌ى سال فروش جزء درآمد سال فروش محسوب مى‌شود.
ج3) اگر با پولى که متعلق خمس بوده و خمس آن داده نشده سکه‌اى براى فروش بخرد، اصل آن سکه‌ها نیز خمس دارد.



      

شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعیتى است که منابع حدیثى و تاریخ شیعه و سنّى بر آن گواه است. برخى به علت عدم آشنائى با حدیث و تاریخ، در این واقعیت تردید نموده‏اند. از اینرو گوشه‏اى از شواهد این مصیبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهل‏سنّت تقدیم پویندگان حق و حقیقت مى‏نمائیم.

قال رسول اللَّه (ص): «... فتکون اوّل من یلحقنى من اهل بیتى فتقدم علىّ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة ».

 

(فاطمه) اولین کسى از اهل‏بیتم مى‏باشد که به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول...

 

فرائد السمطین ج 2، ص 34

 

قال موسى بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّیقة شهیده.

 

اصول کافى ج 1، ص 381

 

قال ابن عباس: إنّ الرّزیّة کُلَّ الرّزیة، ما حال بین رسول‏اللَّه (ص) و بین کتابه.

 

مصیبت تمام مصیبت آنگاه رخ داد که بین پیامبر (ص) و نوشتارش حائل گردیدند.

 

صحیح بخارى ج 1، 120

 

* * *

 

شهادت حضرت زهرا (س) واقعیتى انکارناپذیر
تاریخ و حدیث اهل سنت و شیعه گواه شهادت جانکاهى است که قافیه بزرگترین مرثیه تاریخ بشریت را مى‏سازد. کوشش پى‏گیر هواداران بانیان این مصیبت نتوانسته است آن را از آخر این مرثیه جانگداز پاک کند. و هیهات، هیهات. از نوک قلم پوزش مى‏طلبم و او را به بردبارى و شکیبایى فرا مى‏خوانم تا شاید بتوانم فریاد تاریخ را بر این فاجعه جانگداز به رشته تحریر درآوردم.

 

شهادت تنها یادگار پیامبر، «ام ابیها» صحیح بخارى، ج 3، ص 83، کتاب فضائل أصحاب النّبى (ص)، ب 42، ح 232 و ب 61، مناقب فاطمة، ح 278. «بضعة الرّسول» همان ب 42. و سیراعلام النبلاء، ج 2، ص 123 و... «سیده نساء العالمین»، «سیدة نساء اهل الجنّة» و... پس از رحلت آن حضرت آن هم با فجیعترین وضع، آن هم بوسیله... یعنى چه؟

 

آیا ممکن است؟ این خبر گوش هر انسان آزاده‏اى را مى‏خراشد، هر عقلى را متحیّر مى‏سازد، بر هر عاطفه‏اى سنگین مى‏آید. گویا این همان امانتى است که بر کوهها و دریاها عرضه شد و آنها بر آن طاقت نیاوردند.

 

شاید همین امر موجب گردید تا توجیه‏گران تاریخ و افسانه پردازان الفت این واقعیت مسلم تاریخى را انکار کنند. امّا چه مى‏شود کرد، اى کاش زبان لال مى‏شد، قلم مى‏شکست این خبر دهشت بار را نمى‏شنیدیم. و اى کاش آسمانها فرو مى‏ریخت، کوهها متلاشى مى‏شد، جهان بپایان مى‏آمد و این فاجعه رخ نمى‏داد. چگونه بگویم؟ به که بگویم؟ چگونه ناله سرکنم؟ چگونه فریاد کشم؟ که این واقعیت تلخى است که تاریخ و حدیث معتبر گواه آن است.

 

این آواى شوم نه تنها از مسلّمات منابع معتبر شیعه است، بلکه معتبرترین کتابهاى اهل سنت بر این مصیبت شاهدند. صحیح بخارى - معتبرترین کتاب، پس از قرآن در نزد اهل سنت - طلیعه این مصیبت را از قول ابن عباس در ضمن حدیثى چنین توصیف مى‏کند «الرزیّة کلّ الزریّة» مصیبت آن مصیبتى که بر هر مصیبتى برترى دارد، بلکه آن مصیبتى که همه مصائب را در بر مى‏گیرد، زمینه سازى براى این مصیبت عظمى‏ بود. نسبت هذیان و... به پیامبر اکرم (ص) «غلبه الوجع» براى جلوگیرى تأکید بیشتر بر سفارشات آن حضرت درباره شهید این مصیبت و... بود. و با جمله «عندنا کتاب اللَّه حسبنا» کتاب را از عترت جدا کرده و زمینه «الرّزیّة کلّ الرّزیّة» را فراهم کردند.

 

اینک متن حدیث (ابن عباس گفت:

 

چون بیمارى رسول خدا (ص) شدید گردید، فرمود: چیزى بیاورید تا بر آن براى شما نوشته‏اى بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. عمر گفت: بر پیامبر (ص) بیمارى چیره گردیده، کتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف کردند وجنجال بالا گرفت. پیامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خیزید درگیرى در حضور من سزاوار نیست.

 

پس ابن عباس بیرون رفت ومى گفت: مصیبت، تمام مصیبت آنگاه رخ داد که بین پیامبر (ص) ونوشتارش حائل گردیدند.

 

«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبیّ (صلى الله علیه و سلم) وجعه، قال: ائتونى بکتاب اکتب لکم کتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبیّ (صلى الله علیه و سلم) غلبه الوجع وعندنا کتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وکثر الغلط، قال: قوموا عنّی ولاینبغی عندی التنازع، فخرج ابن عباس یقول: انّ الرزیّة کلّ الرزیّة ماحال بین رسول اللَّه (صلى الله علیه و سلم) وبین کتابه.»

 

صحیح بخارى، ج 1، ص 120، کتاب العلم، باب 82 کتابة العلم، حدیث 112. و ج 3، ص 318، کتاب المغازى، باب 199 مرض النّبیّ (ص) و وفاته، حدیث 872. و ج 4، ص 225، کتاب المرض و الطب، باب 357 قول المریض قوموا عنّى، حدیث 574. و ص‏774، کتاب الاعتصام، باب 1191 کراهیة الخلاف، حدیث 2169.

 

شاید آنانکه کلام ابن عباس را مى‏شنیدند که مى‏گوید: «الرّزیّة کلّ الرّزیّة» واى مصیبت جامع، حیران و آشفته خاطر بودند که یعنى چه؟ ! ابن عباس چه مى‏گوید؟ ! امّا پس از چند روز انگشت شمار نسبت دهنده هذیان و یاوه‏گویى به پیامبر (ص) کلام دیگرى گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش مى‏زنم. این ماجرا در منابع فراوانى از اهل سنت آمده که فقط به چند نمونه آن اشاره مى‏شود.

 

الف: ابو بکر عبداللَّه بن محمد بن ابى شیبه، شیخ و استاد بخارى، در کتاب المصف، مى‏گوید:

 

«آنگاه که بعد از رسول‏خدا (ص) براى ابوبکر بیعت مى‏گرفتند. على (ع) وزبیر براى مشورت در این امر نزد فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) رفت وشد مى‏کردند. عمر بن خطاب با خبر گردید وبنزد فاطمه (س) آمد وگفت: اى دختر رسول خدا (ص) ! به خدا در نزد ما کسى از پدرت محبوبتر نیست وپس از او محبوبترین تویى ! ! وبه خدا قسم این امر مرا مانع نمى‏شود که اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم که خانه را با آنها به آتش کشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (س) بیرون شد، على (ع) و... به خانه بر گشتند. پس فاطمه (س) گفت: مى‏دانید که عمر نزد من آمد، وبه خدا قسم یاد کرده اگر شما (بدون اینکه با ابوبکر بیعت کنید) به خانه برگردید خانه را با شما آتش مى‏زند؟ وبه خدا قسم که او به سوگندش عمل خواهد کرد »

 

«حین بویع لأبى بکر بعد رسول اللَّه (ص) کان علیّ والزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فیشاورونها ویرجعون فی أمرهم، فلمّا بلغ ذلک عمر بن خطاب، خرج حتّى‏ دخل على فاطمة فقال: یا بنت رسول اللَّه (ص) واللَّه ما أحد أحب إلینا من أبیک وما أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، وأیم اللَّه ما ذلک بمانعی أن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن أمرتهم أن یحرق علیهم البیت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائنی وقد حلف باللَّه لإن عدتم لیحرقنّ علیکم البیت، وأیم اللَّه لیمضینّ لما حلف علیه. »

 

کتاب المصنف، ج 7، ص 432، حدیث 37045، کتاب الفتن.

 

ب: همین مضمون را سیوطى در مسند فاطمه، آورده است. سیوطى، مسند فاطمه، ص 36. ج:

 

ابن عبدالبر، در الاستیعاب، نیز این داستان را نقل کرده است.

 

ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 3، ص 975. و...:

 

و سپس با مشعلى بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه که فرمود: آیا من نظاره‏گر باشم و تو خانه مرا آتش بزنى؟ گفت: بلى. چنانکه بلاذرى مى‏گوید: « ابوبکر به على (ع) پیام فرستاد تا با وى بیعت کند امّا على نپذیرفت. پس عمر با مشعلى آمد، فاطمه (س) نا گاه عمر را با مشعل در خانه‏اش یافت، پس فرمود: یابن الخطّاب ! آیا من نظاره گر باشم وحال آنکه تو در خانه‏ام را بر من به آتش مى‏کشى؟ ! عمر گفت: بلى. »

 

 «انّ ابابکر ارسل الى علىٍّ یرید البیعة، فلم یبایع فجاء عمر ومعه فتیلة فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: یابن خطاب ! أتراک محرقاً علىَّ بأبی؟ ! قال: نعم. »

 

بلاذرى، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.

 

وابوالفداء نیز مى‏گوید:

 

« سپس ابوبکر عمر بن خطاب را به سوى على وآنانکه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه (س) بیرون کند. وگفت: اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ.

 

پس عمر مقدارى آتش آورد تا خانه را آتش زند.

 

پس فاطمه (س) بر سر راهش آمد وفرمود: کجا؟ اى پسر خطاب ! آمده‏اى تا کاشانه ما را به آتش کشى؟ ! گفت: بلى. یا در آنچه امت وارد شده‏اند وارد شوند. »

 

« ثمّ انّ ابابکر بعث عمر بن خطاب الى علیٍ ومن معه لیخرجهم من بیت فاطمة (رضی‏اللَّه عنها) وقال: ان ابى‏ علیک فقاتلهم، فاقبل عمر بشى‏ء من نار على ان یضرم الدار، فلقیته فاطمة (رضی‏اللَّه عنها) وقالت: الى این یابن الخطّاب؟ ! أجئت لتحرق دارنا؟ ! قال: نعم، او یدخلوا فیمادخل فیه الامّة. »

 

ابوالفداء، تاریخ ابى الفداء ج 1 ص 156. دار المعرفة، بیروت.

 

این سخن و این رفتار تفسیرى بر کلام ابن عباس «الرزیّة کلّ الزریّة» گردید. نه، سخن ابن عباس تفسیرى به گستردگى تاریخ، بلکه به وسعت... دارد، که در این رزیّه و ماتم، تاریخ قصیده‏اى سروده است، که این گفته و کرده عمر جزء اوّلین مصرعهاى آن قصیده بود. شاید ابن عباس هم از آن غزلى که عمر سرائید «غلبه الوجع» در ابتدا «الرزیّة کلّ الزریّة» را درک نمى‏کرد. و تنها پیامبر اکرم (ص) در بستر بیمارى این غزل غم را تا به پایان خواندند، که درد و تلخى آن، سختى بیمارى را تحت الشعاع قرار داد. از اینرو عالم بزرگ سنى شافعی جوینی - استاد جمعى از علماى اهل سنت، که یکى از شاگردانش - ذهبى - که به شاگردیش افتخار مى‏کند و مى‏گوید:

 

سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأکمل فخرالإسلام صدرالدّین... و کان دیّناً صالحاً.

 

 تذکرة الحفاظ، ج 4، ص 1505، رقم 24.

 

 از پیامبر اکرم (ص) نقل مى‏کند که فرمود:

 

«چون به دخترم فاطمه مى‏نگرم بیاد مى‏آورم آنچه را که بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنکه در خانه‏اش ذلّت وارد گردیده، از وى هتک حرمت شده، حقش غضب، و ارثش منع شده، پهلویش شکسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمى‏آورد « یا محمداه ».... پس او اولین کسى از اهل‏بیتم مى‏باشد که به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول... ».

 

 «..وانّی لمّا رأیتها ذکرت ما یصنع بعدی، کانّی بها وقد دخل الذّل بیتها وانتهکت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وکسرت جنبها واسقطت جنینها وهی تنادى: یإ؛ محمداه...فتکون اوّل من یلحقنی من أهل بیتی فتقدم علیّ‏َ محزونة مکروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. »

 

فرائد السمطین، ج 2، ص‏34، 35 طبع بیروت. ‏

 

هنگامى با مشعل آتش براى تسلیت دختر پیامبر اکرم (ص) آمدند که وى «به محسن» باردار بود و تهاجم به خانه و... موجب قتل محسن طفلى که هنوز پابه دنیا ننهاده بود گردید. چنانکه ابن ابى دارم - آنکه ذهبى وى را «الامام الحافظ الفاضل... کان موصوفاً بالحفظ و المعرفة» خوانده - جمله «إنّ عمر رفس فاطمة حتّى اسقطت بمحسن ؛ عمر لگدى بر حضرت زهرا (س) زد تا محسن سقط گردید ». را مورد تقریر و تأیید قرار داده، تا مورد نکوهش گروهى قرار گرفت.

 

«کان ابن ابى دارم مستقیم الامر عامة دهره ثم فى آخر ایامه کان اکثر ما یقرء علیه المثالب حضرته و رجل یقرء علیه ان عمر رفس فاطمة حتى اسقطت بمحسن. »

 

سیر اعلام النبلاء، ج 15، ص 578.

 

روشن است زنى که در اثر تهدید به احراق بیت و آتش زدن خانه‏اش و سقط جنینش و... مریض گردد و مرض او در زمان کوتاهى منجر به فوت وى شود، این فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب مى‏گردد، و به عامل جنایت مستند مى‏باشد، و نیازى به دلیل دیگرى ندارد. از اینرو است که ائمه معصومین: واهل‏بیت رسول‏خدا (ص) مادر خود را شهید مى‏خواندند. چنانکه حضرت موسى بن جعفر (ع) فرمود:

 

«إنّ فاطمة (س) صدیقة شهیدة»

 

اصول کافی، ج 1، ص 381، ح 2.




      

شمر همین آل‌خلیفه است

شعری از علیرضا قزوه

مختار!
راهی نمانده است
همین امشب
از سریال بیرون بزن
پیش از آن که شمر و سنان کاری کنند
با کمک سازمان ملل
بیرون بزن
با همین کیان ایرانی و همین ایرانیان
که نشسته‌اند پای گیرنده‌هایشان
و با همین شمشیرها
که در دست فرزندان مالک است
به جنگ شمر برویم
و شمر همین آل خلیفه است
همین عبدالله است و همین عبیدالله
و شمر همین شورای اعراب‌اند
که منجنیق آورده‌اند در بحرین
و «آیات» خدا را می‌کشند و لگدمال می‌کنند
وگرنه اهل سنت با مایند
و عاشقان رسول الله با مایند
تنها شمر و سنان
با آل سعود و آل خلیفه
با آل شکم و آل حرام آن سویند
و آل کاخ سفید و آل کاخ الیزه آن سویند
و آل بی‌بی سی
همیشه آن سو بودند
به مختار گفتم چاره‌ای نمانده
باید از دل سریال بیرون زد
با اسب
با شمشیر
با قایق‌های تندرو و با شعر
که جهان همین کوفه ست
و عاشقان علی(ع) امشب
بر پشت بام‌های زمین آتش روشن کرده‌اند

- علیرضا قزوه




      
ارسال شده در سه شنبه 90/2/6 ساعت 10:6 ع توسط ستاد برگزاری نماز جمعه شهرستان عباس آباد

 

بیانات در دیدار جمع کثیرى از مردم استان فارس‌

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

خیلى خوشامدید برادران و خواهران عزیز از استان فارس. حقیقتاً امروز با این جمع مؤمن، صمیمى، خونگرم و با این شعارهاى پرمغز و پرمعنا و حضور روشن و صمیمىِ خودتان در اینجا، یاد رشادتهاى بزرگ مردم استان فارس و مردم شیراز را - که کم هم نیست در طول تاریخ معاصر و در گذشته‌هاى نزدیک تاریخى- زنده کردید.

حقاً و انصافاً استان فارس و شهر شیراز یکى از قله‌هاى برجسته‌ى کشور ما و ملت ماست؛ قله‌ى برجسته‌ى نیروهاى انسانىِ ممتاز، در علم، در ادب، در پیشرفتهاى گوناگون امور حیات اجتماعى، در مبارزات، در جهاد، در تدین. به تاریخ اخیر قبل از پیروزى انقلاب هم که نگاه کنیم، نام شیراز در حساسترین و حیاتى‌ترین قضایاى اجتماعى ما برجسته است. فرض کنید در قضیه‌ى تاریخى تحریم تنباکو، که سرآغاز یک مبارزه‌ى مردمى و آگاهانه بر علیه تسلط غرب بود، نام میرزاى شیرازى مطرح است؛ که اگر همان حرکت میرزاى شیرازى (رضوان اللَّه علیه) ادامه پیدا میکرد و سیاستمداران و نخبگان کشور همان خط را دنبال میکردند، سرنوشت ایران غیر از آن چیزى میشد که اتفاق افتاد؛ ولى خب، استعمارگرها از غفلتها و از طمعها استفاده کردند، آمدند وسط، خط را قطع کردند. یا در قضیه‌ى جنگهاى مردم عراق با استعمار انگلیس و دخالت انگلیسها، باز آنجا هم اسم شیراز مطرح است. رهبر این حرکت عظیم، مرحوم میرزا محمد تقى شیرازى - معروف به میرزاى دوم شیرازى - این مرد بزرگ و عالم و مرجع تقلید بود. در خود فارس، علماى بزرگ، شخصیتهاى برجسته و انسانهاى والا بودند؛ چه در مبارزات دوران مشروطه، چه بعد از آن در دوران مبارزات انقلاب اسلامى، و چه در پیروزى انقلاب، و چه بعد از آن تا امروز. این، حالا باب مجاهدت است. البته «الجهاد باب من ابواب الجنّة فتحه اللَّه لخاصّة اولیائه».(1) باب جهاد، باب کم‌اهمیتى هم نیست؛ درِ بهشت است، به روى همه هم باز نمیشود؛ به روى اولیاء باز میشود. این نشان میدهد که مردم مجاهد ما از اولیاى خداوند هستند که این باب روى آنها باز شده است.

 اگر در زمینه‌ى علم وارد شویم، همین جور است. در حرکت علمىِ ممتاز بعد از دوران انقلاب -  بخصوص در سالهاى اخیر - شیراز یکى از پیشروان است. در مسائل سیاسى، در مسائل اجتماعى- در این حوادث دشوار و لُغَزگونه - مردم شیراز جزو آگاه‌ترین‌ها و بابصیرت‌ترین‌ها به حساب مى‌آیند. گاهى حوادث سیاسى آنچنان پیچیده میشود که شبیه لُغَز میشود؛ باز کردنش کار هر کس نیست؛ اما مى‌بینیم که مردم ما هوشیارند، بیدارند؛ و از جمله، مردم عزیز استان فارس جزو جلوترها و پیشروها هستند.

 یک نقطه‌ى برجسته در مسئله‌ى شیراز و استان فارس - بخصوص شیراز - این است که در دوران رژیم طاغوت چند نقطه را انتخاب کردند براى اینکه اینجا را مرکز انحراف از اخلاقیات و معنویات دین قرار بدهند؛ یکى‌اش شیراز بود. خواستند استفاده کنند از روحیه‌ى ادب و هنرى که در این استان موج میزند. خب، استان فارس و شیراز مرکز ادب است دیگر؛ استان هنر و شعر و انواع و اقسام فنون هنرى است، که نشان‌دهنده‌ى روحیه‌ى مردم آنجا هم هست؛ مردمى هنرشناس، هنرپرور، اهل ذوق و اهل دل. رژیم طاغوت خواست از این خصوصیت مردم استفاده کند، آنجا را مرکز گسترش فساد قرار دهد. همان روز هم مردم زدند تو دهن رژیم. بعد هم شما مقایسه کنید توجهات مردم به حرم حضرت احمدبن‌موسى و اخوانشان (علیهم السّلام) را با گذشته، ببینید چقدر توجه، ارادت و علاقه‌ى مردم به این بزرگواران بیشتر است. یعنى مردم درست همان خطى را که نقطه‌ى مقابل سیاست رژیم طاغوت بود، دنبال کردند، باز هم دارند میکنند؛ بعد از این هم همین جور خواهد بود. اینکه ما به مردم استان فارس و مردم شیراز اظهار اخلاص میکنیم، دلیلش اینهاست.

 خب، حالا هم چهارده هزار و ششصد شهید، که پنج هزار نفرشان فقط از خود شهر شیرازند؛ این خیلى رقم بزرگى است. وقتى میگوئیم یک شهید، معنایش این است که دهها نفر وارد این میدان شدند، مجاهدت کردند، جان را کف دستشان گذاشتند، یکى به فیض شهادت نائل شده، بقیه برگشتند. با این حساب، محاسبه کنید چهارده هزار و ششصد شهید یعنى چه؟ یعنى استان، یکپارچه شور و حرکت و عشق به فداکارى، از خود نشان داده است.

 خب، ما که نمیخواهیم مداحى مردم شیراز را بکنیم، یا مداحى مردم عزیزمان را بکنیم؛ نه شما احتیاج دارید، نه توقع دارید. چرا این مطالب را بیان میکنیم؟ این براى این است که على‌رغم دشمن، تاریخ ما، حقیقت موجودیت و واقعیت ملت ما براى دوست و دشمن، براى امروز و فردا مشخص و واضح شود؛ چون تبلیغات دشمنان، درست نقطه‌ى مقابل این است. اینکه یک ملتى پاى حرف خود - که حرف حقى است و براى دنیا و آخرت او اهمیت دارد - اینجور بایستد، این همان چیزى است که کلید اصلى پیشرفت ملتها محسوب میشود؛ درست نقطه‌ى مقابل هدف زراندوزان و زورگویان و زورمداران و قدرتمداران عالم است که به‌غصب میخواهند ملتها را تحت سیطره بکشند و انسانها را اسیر و برده‌ى خودشان کنند. باطل‌السحر این حرکتِ دشمنان همین است که یک ملتى حرف حقى را انتخاب کند، پاى آن حرف بایستد. ایستادگى پاى این حرف، هم او را به هدف میرساند، هم براى دیگرانى که دارند از اطراف تماشا میکنند، میشود یک الگو؛ کمااینکه شما ملت ایران الگو شدید. تحلیلهاى دنیا هم نسبت به مسائل منطقه‌ى ما همین است؛ میگویند ایران الگو شد، ملت ایران الگو شد. و میترسند که همان اتفاقى که در اینجا افتاد، آنجا هم بیفتد؛ یعنى برافراشته شدن پرچم اسلام و ایجاد نظامى مبتنى بر اسلام. این، خاصیت ایستادگى است.

 این است که انسان هرچه زبان به تمجید ملت بزرگ ایران باز کند - با این نشانه‌هائى که حالا در مورد فارس عرض کردیم - زیاد نیست، اغراق نیست، مبالغه نیست. یک درگیرى و جنگى در طول تاریخ برقرار است؛ جنگ بین یک معدودى از طمع‌ورزان و قدرت‌طلبان و زراندوزان و مستکبرین عالم، و توده‌ى مردم و ملتها. در تمام تاریخ، این جنگ وجود داشته است. آن مستکبرین سلاح داشتند، پول داشتند، صداى بلند داشتند؛ و چیزهائى را هم نداشتند: اصلاً رحم نداشتند، اصلاً انصاف نداشتند؛ حاضر بودند فجایع بزرگ و فجیع‌ترین جنایتها را انجام دهند، براى مقاصد خودشان. ملتها فقط جانشان، عزمشان و ایمانشان را داشتند. ملتها هر جا این ابزارهاى بزرگ را به میدان آوردند و ایستادگى کردند، طرف مقابل شکست خورده است. ولى خب، همیشه اینجور نبوده که ملتها بتوانند استقامت کنند، ایستادگى کنند، جان و عزم و همت و ایمان را به طور کامل به میدان بیاورند؛ هر جا آوردند، پیش رفتند.

 این جنگ، امروز هم هست. قدرتهاى مستکبر دنیا - یعنى قدرتهاى غربى، قدرت آمریکا، قدرت صهیونیستها - حد یقف ندارند؛ میخواهند بر همه‌ى دنیا، بر همه‌ى منابع مالى عالم، بر همه‌ى نیروهاى انسانى تسلط پیدا کنند. خب، تقصیر ملتها چیست؟ چرا باید ملتها تحمل کنند؟ ولى متأسفانه واقعیتها این شده. از جنس خودشان کسانى را در رأس ملتها میگمارند تا منافع آنها را تأمین کنند و هرچه میتوانند، علیه منافع مردم کار کنند و به مردم فشار بیاورند. در حدود دویست سال اخیر که مسئله‌ى استعمار به وجود آمده است، این به شکلهاى مختلف در دنیا اتفاق افتاده است. ملتها دیگر در این دوران مشکلشان فقط این نیست که با یک دیکتاتور مواجه‌اند، با یک آدم مستبد مواجه‌اند؛ مشکلشان این است که این دیکتاتور عقبه‌اى از قدرتهاى بین‌المللى دارد؛ آنها هستند که دارند منافع این کشور و این ملت را پایمال و نابود میکنند. مشکل دوران استعمار این است. با این دید که نگاه کنیم، همه‌ى این مسائل، درست تحلیل میشود. قضایاى امروز هم همین جور است.

 امروز به برکت اسلام، به برکت انقلاب اسلامى، به برکت بیدارى عمومى اسلامى، یک حوادثى در منطقه دارد اتفاق مى‌افتد. مطمئناً این بیدارى مردم به نتیجه خواهد رسید؛ همچنان که تا امروز، تا این ساعت، در نقاطى به نتیجه رسیده است. عزم مردم، ایمان مردم، آمادگى مردم براى فداکارى، هرچه بیشتر ادامه پیدا کند، احتمال پیروزى آنها بیشتر خواهد شد. این، آن چیزى است که استکبار، آمریکا و صهیونیستها نمیخواهند اتفاق بیفتد؛ نمیخواهند مردم ایستادگى کنند. آمریکا در این قضایا غافلگیر شد، ضربه به او ناگهانى وارد شد؛ صهیونیستها همین جور، دولتهاى مستعمرِ پرمدعاى اروپائى همین جور - اینها غافلگیر شدند - اما میخواهند هر جور ممکن است، بر صحنه مسلط شوند. البته خوشبختانه تا حالا نتوانسته‌اند؛ در یکى دو کشور که اصلاً نتوانستند، در یکى دو کشور دیگر هم دارند تلاش میکنند. مطمئناً این بیدارى چیزى نیست که تمام بشود؛ این حرکت مردم به سمت جلو چیزى نیست که به عقب برگردد. هر کارى بکنند، این حرکت نهایت خوبى دارد به نفع مردم و به زیان قدرتها. البته ملتها باید بهوش باشند، بدانند که دشمن کمین‌کرده است.

 یک جاهائى هم حقاً و انصافاً ظلمِ آشکار میکنند. الان در مسئله‌ى بحرین، در مسئله‌ى لیبى، در مسئله‌ى یمن، همه‌ى کسانى که میتوانند در این قضایا داورى کنند، اگر دقت کنند، این قدرتهاى غربى را جنایتکار و مقصرِ غیرقابل اغماض خواهند شناخت. اینها دارند به مردم ظلم میکنند. تحلیل اینها کار تحلیلگران سیاسى است؛ خب، تحلیل میکنند، میگویند؛ آنچه که سرجمع همه‌ى اینهاست، این است که امروز آمریکا و غرب و اینها دارند به نفع صهیونیستها، به نفع دولت جعلى اسرائیل، به این مردم فشار مى‌آورند و ظلم میکنند؛ که بیش از همه هم مردم بحرین متأسفانه مورد ظلم قرار گرفته‌اند.

 چون جمهورى اسلامى موضع حق را انتخاب میکند، حرفش را صریح میزند، همه‌ى حملات تبلیغاتى را برمیگردانند به طرف نظام جمهورى اسلامى. دلشان میخواست جمهورى اسلامى یک تماشاگر بى‌تفاوت باشد؛ چنین چیزى ممکن نیست، این طبیعت جمهورى اسلامى نیست. نه ملت، نه مسئولین، نه دولت، نه نخبگان سیاسى، معلوم است که در این درگیرى ظالمانه‌اى که از سوى مستکبرین با مردم به وجود آمده است، نمیتوانند بى‌تفاوت و تماشاگر بمانند. آن وقت میگویند ایران دارد دخالت میکند! چه دخالتى؟! کدام دخالت؟! در بحرین، در لیبى، در یمن، ایران چه دخالتى کرده؟ بله، دخالت همین است که ما نظرمان را صریح گفته‌ایم؛ ما از اخم قدرتهاى پوشالى دنیا هرگز نترسیدیم، ملاحظه نکردیم و نخواهیم کرد. ما حرف حق و موضع حق را صریح بیان میکنیم. موضع حق این است که مردم بحرین حق دارند؛ معترضند، اعتراضشان هم بجاست. با هر انسان صاحب بینشى در دنیا میخواهید این را در میان بگذارید، وضعشان را بگوئید، نوع حکومت کردن به این مردم مظلوم را بگوئید، نوع کارى که حکامِ آنجا در استفاده‌ى از این کشور کوچک کردند، تشریح کنید، تا ببینید دستگاه حاکم را محکوم میکنند یا محکوم نمیکنند. اشتباه میکنند با مردم مواجه میشوند؛ فایده‌اى ندارد. خب، ممکن است شما یک فشارى بیاورید، وحشیگرى‌اى بکنید، یک چند صباحى یک آتشى را خاموش کنید؛ لیکن خاموش نخواهد شد، روزبه‌روز عقده‌هاى مردم را بیشتر و غیظ آنها را شدیدتر خواهید کرد. یک وقت آنچنان زمام کار از دستتان در خواهد رفت که دیگر هیچ جورى نشود بخیه زد. اشتباه میکنند؛ هم آنها اشتباه میکنند، هم آن کسانى که از خارج از بحرین نیرو وارد میکنند، بشدت در اشتباهند؛ خیال میکنند با این حرفها میشود حرکت یک ملت را از بین برد. خب، حرف جمهورى اسلامى اینهاست؛ در مورد یمن هم همین جور، در مورد لیبى هم همین جور. در لیبى غربى‌ها دارند با ملت لیبى بازى میکنند. کشورى در نزدیکى اروپا - یک ساعت راه تا قلب اروپا - و سرشار از نفت؛ نمیخواهند در آنجا یک حکومت مردمى، آن هم مردمى که مسلمانند، سر کار بیاید؛ دارند همین طور بازى میکنند، دست به دست میکنند، مردم را بازى میدهند. خب، مردم میفهمند، مردم لیبى میفهمند. و همین طور در جاهاى دیگر.

 مجرم اصلى در این حوادث، بلاشک مستکبرین عالم، دستگاه استکبار بین‌المللى و شبکه‌ى صهیونیستى بین‌المللى است که الان هم از همین هیاهوها و سر و صداها صهیونیستها دارند استفاده میکنند؛ روى مردم غزه فشار مى‌آورند، روزانه از آنها شهید میگیرند. جا دارد ملتهاى منطقه، دولتهاى منطقه، آنهائى که دلشان براى حقایق میتپد، از عملکرد رژیم صهیونیستى غفلت نکنند.

 این، وضعیت نظام جمهورى اسلامى است. لذا شما ملاحظه کنید؛ تبلیغات، تلاش سیاسى، تلاش اقتصادى، تلاش امنیتى از سوى آمریکا و اینها متوجه به جمهورى اسلامى است. البته جمهورى اسلامى به توفیق الهى محکم ایستاده است، اما آنها دارند رذالت خودشان را میکنند؛ آنها کوتاه نیامده‌اند. استحکام نظام جمهورى اسلامى موجب شده تیغ آنها کُند شود، بر صخره فرود بیاید. و من میخواهم بگویم این حالت صخره‌گون را ملت و دولت عزیز ما حفظ کنند. نگذارید اختلاف به وجود بیاید. نگذارید شکاف به وجود بیاید. نگذارید آنچه را که دشمن در تبلیغات و در خباثتهاى سیاسى و تفتینهاى سیاسى میخواهد در مورد کشور ما انجام بدهد، انجام دهد.

 شما ببینید در همین پنج شش روز گذشته سر یک قضیه‌اى که آنچنان هم از اهمیت بالائى برخوردار نبود - سر مسئله‌ى اطلاعات و امثال اینها - چه جنجالى در دنیا راه انداختند. تحلیلها را بردند به این سمت که بله، در داخل نظام جمهورى اسلامى شکاف ایجاد شده است، حاکمیت دوگانه شده است، رئیس جمهور حرف رهبرى را گوش نکرده است! دستگاه‌هاى تبلیغاتىِ خودشان را از این حرفهاى سست و بى‌پایه پر کردند. ببینید چطور منتظر بهانه‌اند. ببینید چطور مثل گرگ در کمین نشسته‌اند که یک بهانه‌اى پیدا کنند، هر جور میتوانند، حمله کنند. میدانند که دولت مشغول تلاش و فعالیت و خدمت است. خب، واقعاً در کشور دارد خدمت انجام میگیرد. هر جا خدمت باشد، هم مردم طرفدار هستند، هم رهبرى طرفدار است. ما که راجع به شخص قضاوت نمیکنیم؛ ما کار را، خط را، جهتگیرى را ملاک و معیار قرار میدهیم. آنجائى که کار و خدمت و تلاش هست، حمایت ما هست، حمایت مردم هست. و بحمداللَّه امروز کار دارد انجام میگیرد. مسئولین دولتى هم حقاً و انصافاً دارند تلاش میکنند؛ هم اعضاى دولت، هم بخصوص خود رئیس جمهور. اینها شب و روز ندارند؛ من مى‌بینم، من از نزدیک شاهدم. اینها دائم مشغول کارند، مشغول خدمت و تلاشند. خب، اینها براى کشور خیلى باارزش است. بنده‌ى حقیر هم طبق اصول بنا ندارم در کارها و تصمیمهاى دولت وارد شوم. خب، مسئولیتها در قانون اساسى مشخص است؛ هر کس مسئولیتى دارد؛ مگر آنجائى که احساس کنم یک مصلحتى دارد تفویت میشود؛ مثل اینکه در همین قضیه‌ى اخیر اینجورى بود؛ انسان احساس میکند یک مصلحت بزرگى دارد مورد غفلت قرار میگیرد، تفویت میشود؛ خب، انسان وارد میشود که جلوى این تفویت مصلحت را بگیرد. این، مسئله‌ى مهمى نیست، نظائرش هم اتفاق مى‌افتد؛ اما مخالفین، دشمنان بیرونى، تریبون‌دارهاى بین‌المللى، بوقهاى تبلیغاتى، از همین مسئله استفاده میکنند براى اینکه فضاى تبلیغاتى را شلوغ کنند.

 عرض من به عناصر داخلى، به مردم دلسوز، به برادران و خواهرانى که در داخل با مسائل تبلیغاتى سر و کار دارند، این است که سعى کنند به این آشفتگى کمک نکنند. این که تحلیل بگذارند، یکى از آن طرف، یکى از این طرف، این علیه آن، آن علیه این، براى هیچ و پوچ، چه لزومى دارد؟ نه، دستگاه بحمداللَّه دستگاه مقتدرى است، مسئولین مشغول کارشان هستند، رهبرى هم که بنده‌ى حقیر هستم با همه‌ى حقارت، خداى متعال کمک کرده، ما در مواضع صحیحِ خودمان محکم ایستاده‌ایم. تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوه‌ى الهى نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوى آرمانها ذره‌اى منحرف شود. تا مردم عزیزمان اینجور با شور، با شعور، با بصیرت، با عزم راسخ در میدان هستند، لطف الهى شامل است؛ این را بدانید. تا ما توى میدان هستیم، سایه‌ى لطف الهى هست. ماها - من یک جور، شما یک جور، آن دیگرى یک جور، چهارمى یک جور - اگر سراغ مسائل شخصى خودمان برویم و اهداف را فراموش کنیم، البته کمک الهى هم کم خواهد شد.

 اما امروز ملاحظه میکنید که مردم خوشبختانه در همه جاى کشور در صحنه‌اند، در عرصه‌اند؛ مسئولین همین جور، قواى سه گانه بکلیتها همین جور. قواى سه گانه - هم قوه‌ى مقننه، هم قوه‌ى مجریه، هم قوه‌ى قضائیه - واقعاً وارد میدانند؛ من دارم از نزدیک مشاهده میکنم، مى‌بینم؛ دارند تلاش میکنند، دارند کار میکنند، دارند مجاهدت میکنند، عرقشان در مى‌آید. کارها کارهاى سنگینى است؛ کارهاى کوچکى نیست.

 حالا ما گفتیم جهاد اقتصادى. یک حرکت عظیمى جلوى همت مسئولین کشور هست. هم مردم، هم مسئولین باید دست به دست هم بدهند، امسال این حرکت جهاد اقتصادى را شروع کنند. همان طور که گفتیم، شعارهاى سال به معناى شروع این جریان است، نه اینکه مخصوص امسال است. خب، اینها دارد الحمدللَّه انجام میگیرد. حالا نقص در کار همه‌مان هست؛ بنده هم نقص دارم، رؤساى قوا هم خالى از نقص نیستند، مسئولین هم خالى از نقص نیستند. باید به خداى متعال پناه ببریم، نقصهاى خودمان را بشناسیم، آنها را کم کنیم؛ در کار عظیم این ملت بزرگ و این حرکت عظیمى که این ملت دارند، گره ایجاد نکنیم.

 از خداوند متعال میخواهیم نظر رحمت و نگاه رحیمانه و رحمانانه‌ى خود بر ملت ما را هرگز سلب نفرماید. ان‌شاءاللَّه قلب مقدس ولى‌عصر را نسبت به ما مهربان کند و دعاى آن بزرگوار را شامل حال ما کند. از خداوند متعال میخواهیم شهداى عزیز ما و امام بزرگوار ما را - که سلسله‌جنبان این حرکت بزرگ بود - در عالى‌ترین و والاترین مقامات قرب خود جایگاه بدهد.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 

 

1) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى 27